خانومای دماغ عملی گوش کنن
- سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ق.ظ
- ۰ نظر
ببینید من نه از لحاظ پزشکی میدونم چه بلایی سرتون میاد.
نه از لحاظ شرعی چیزی سرم میشه.
نه مسائل فقهی رو بلدم
فقط
ببینید من نه از لحاظ پزشکی میدونم چه بلایی سرتون میاد.
نه از لحاظ شرعی چیزی سرم میشه.
نه مسائل فقهی رو بلدم
فقط
روزی اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده ، آیا
می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی
ماشین او را تعمیر کردند. شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی
شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از راهبان صومعه
پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند
نمیدونم نوشته ی قبلی من خونده شد یا نه.
اما همین که نوشتم و میدونم ممکنه یه روزی چه دیر چه زود خونده بشه آرومم میکنه.
و اما ادامه...
نمیدونم میخونی یا نه.
ولی حدس میزنم امروز هم اومدی.
حس میکنم ممکنه بازم بیای.
حس میکنم قبلا هم اومدی.
ولی ممکنه هم که اشتباه کنم
ولی اگه خوندی...
درگیر رویای توام،منو دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت،تو منو انتخاب کن
دلت از آرزوی من،انگار بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من، چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم،تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت تا،احساس آرامش کنم
باور نمیکنم ولی،انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری،اصرار من بی فایده است
هر کاری میکنه دلم،تا بغضمو پنهون کنه
چی میتونه فکر تورو،از سر من بیرون کنه؟
یا داغ رو دلم بذار،یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه،به کم قانعم نکن
خواستم بهت چیزی نگم،تا با چشام خواهش کنم
درا رو بستم روت تا، احساس آرامش کنم
باور نمیکنم ولی،انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری،اصرار من بی فایده است
تـو چادر کرده ای بر سر
چه زیبا گشته ای دختر
همین چادر به سـر کردن
دل بـیـچـاره بــرد آخـــر
تــو را دیدم شبی در بــر
چو مرغی شد ، دلم پر پر
ز عـشــقـم دم زدم تا کــه
بــه داد مــن رسـد مـــــادر
تـــــو زیبــاتر شـدی دخـتــر
چــو بر سر کرده ای معجر
تــو بهــتر ، از همه بر مــن
بــرای من شــوی همســـر؟؟
همـیــن چـادر به سـر، بــرده
دل تــنـــهــای مـــن آخـــر
بهم گفتی خداحافظ، منم میگم خدا سعدی
که روی غنچه ی لبهات، بشینه طرح لبخندی
بهم گفتی خداحافظ، منم میگم خدا عطار
بدون جاوید میمونه، نخستین لحظه ی دیدار
بهم گفتی خدا حافظ، منم میگم خدا سهراب
خوشا آغوش داغ تو، خوشا آن لحظه های ناب
بهم گفتی خدا حافظ،منم میگم خدا جامی
امیدوارم نشی هرگر، اسیر تیره فرجامی
بهم گفتی خدا حافظ، منم میگم خدا نیما
منم عاشق ترین عاشق، بدون تو تک و تنها